ترس از كرونا، منطق را از روح و روان آدمها رمانده. فكر ميكنند خودشان و عزيزانشان معلقند بين مرگ و زندگي. كاري به اندك بودن احتمال مرگ ندارند.
ولي براي من اين احتمالِ چنددرصدي كه دربارهي مرگ بر اثر كرونا ميگويند هيچ شبيهِ "احتمال مرگ و زندگي" نيست. شبيهِ "كمي احتمال مرگ" است و "خيلي خيلي احتمال زندگي".
چون هجدهماه نفسبهنفس با كسي زندگي كردهام كه "كمي احتمال زندگي" بود و "خيلي خيلي احتمال مرگ"...
همان اوايل، از دكتر دربارهي وضعيت بابا پرسيدم و صريحا گفت نهايتا شش ماه ديگر زنده خواهد بود. يكي ديگر از دكترها گفت تعجبآور است كه هنوز زنده است و اين وضعيت هجدهماه طول كشيد...
هجده ماه موقع ناهار و شام، سر سفره كنار كسي نشستم كه ميدانستم به زودي ميميرد. حرف ميزديم و ميدانستم بهزودي ميميرد. شوخي ميكرديم و ميدانستم بهزودي ميميرد. اسنپ ميگرفتم و از شيميدرماني برميگشتيم و ميدانستم به زودي ميميرد.
دنبال داروهايش تمام داروخانههاي تهران را ميگشتم و ميدانستم به زودي ميميرد.
پلاستيك بزرگ قرصهايش را مرتب ميكردم و ميدانستم به زودي ميميرد.
دستهاي لاغرشدهاش را ليف ميكشيدم و ميدانستم بهزودي ميميرد.
هجده ماه به بابا، به خانوادهام و به خودم اميد دادم در حاليكه ميدانستم به زودي قطعا ميميرد.
براي اينهاست كه كرونا نميترسانَدَم. براي من اين احتمالِ چنددرصدي كه دربارهي مرگ بر اثر كرونا ميگويند هيچ شبيهِ "احتمال مرگ و زندگي" نيست.
شبيهِ "كمي احتمال مرگ" است و "خيلي خيلي احتمال زندگي"...
سعي كنيد براي شما هم چنين باشد.
اين روزها خواهند گذشت، كاش جوري باشيم كه بعدها وقتي به اينروزها نگاه ميكنيم خودِ اينروزهايمان را دوست داشته باشيم.مثبت باشيد
- جمعه ۳۱ مرداد ۹۹ ۰۱:۴۸ ۵۲ بازديد
- ۰ نظر